فيلمهايي که از خطوط قرمز گذشتند اما توقيف نشدند
تاریخ: ۱۹ مهر ۱۳۸۹
کمدي بزنبکوب محمدرضا هنرمند پر از شوخيهاي جنسي تجربهنشده در سينماي ايران بود. از آن جنس شوخيهاي کمديهاي معروف دههي 70 و 80 سينماي آمريکا که پس از انقلاب کسي جرئت نزديکشدن به مرزهاي آن را پيدا نکرده بود.
ماجرا ساده است. سراغ 12 فيلمساز رفتهايم که پس از انقلاب فيلمهايي با مضامين ملتهب ساختند اما فيلمشان توقيف نشد و به دلايل مختلف، اين فيلمها بدون اينکه روند اکرانشان متوقف شود، روي پرده رفتند.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان به نقل از 24،سياههي ما البته بلندتر بود اما حجم صفحات اجازه نميداد اگر نه فيلمسازاني چون فريدون جيراني با آب و آتش، عليرضا داودنژاد با مصائب شيرين، منيژه حکمت با زندان زنان، احمدرضا درويش با متولد ماه مهر و بهرام بيضايي با مسافران هم ميتوانستند بخشي از اين فهرست باشند.
بخشي از دلايل نمايش اين فيلمهاي حذفشده از فهرست و خطوط قرمزي را هم که پشت سر گذاشته بودند، در همين يادداشتهاي کوتاه پيش رو ميتوانيد جستوجو کنيد.
۱. اجارهنشينها (داريوش مهرجويي)
فيلمسازي که در سالهاي پيش از انقلاب هم دائماً با مميزي درگير بود، پس از اتفاقات حياط پشتي مدرسهي عدل آفاق/ مدرسهاي که ميرفتيم سعي کرد کمي از آموختههاي خود دربارهي خط قرمزها استفاده کند. حاصلش رويهاي کمدي براي داستاني بود که پتانسيل بالاي توقيف داشت.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: نمادهاي بسياري از وضع ايران دههي 60 ميشود در فيلم پيدا کرد. خانهاي که قرار است ساکنان تازهاش آن را نوسازي کنند اما هر قدمشان به تخريب بيشتر ميانجامد. حتي تعريف داستان فيلم با آن منطق نمادمحور خردهگيران آن مقطع زماني خطرناک بهنظر ميرسد.
چرا توقيف نشد: گفتم که مهرجويي از تجربياتش در مقابله با مميزي استفاده کرد. رويهي کمدي فيلم تنها دليلي بود که باعث شد اجارهنشينها به سرنوشت فيلم پيشين دچار نشد، و در سادهترين معادلهي رياضي، مثله نشود. ظاهر فيلم شوخوشنگ بود و کسي حرفهاي سختگيرانهي مميزها را جدي نگرفت.
از همين کارگردان: يک کلکسيون کامل وجود دارد. از گاو و دايرهي مينا در سالهاي پيش از انقلاب تا همين سنتوري خودمان. با اين همه يک نمونهي ويژه داريم. مهرجويي در هامون هم هرچه دوست دارد ميگويد و آنجا هم راه فرار ديگري پيدا ميكند و حتي از جشنوارهي دولتي فجر جايزه ميگيرد. فيلمساز قصهي ما اگر حوصله داشته باشد بلد است از تيغ مميزي فرار کند.
۲. عروسي خوبان (محسن مخملباف)
اين شروع عبور تند و تيز مخملباف جوان از خط قرمزهاست. شروع دوراني که ميگفتند او پوستاندازي کرده و مسير ديگري را در پيش خواهد گرفت. انگار راست ميگفتند.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: به پشتوانهي يک کاراکتر ارزشي که حالا بهواسطهي موجيشدن ملاحظات را هم برنميتابد، هرچه ميخواهد به چهرههاي رسمي و ارزشهاي خارج ميدان جنگ ميگويد. آنچه که دربارهي جنگ هم ميگويد، با ديدگاه رسمي چندان هماهنگ و همراه نيست.
چرا توقيف نشد: مخملباف هنوز خودي محسوب ميشد. کسي باور نميکرد پسر انقلابي آن سالهاي حوزهي هنري فکر ديگري در سر داشته باشد. همهچيز به خود محسن مخملباف برميگشت و اينکه اگر هم انتقادي ميکند، از درون است.
از همين کارگردان: خطر از بايکوت شروع شد و بعد از تحمل آن فيلم و عروسي خوبان، ديگر مخملباف برتابيده نشد. نوبت عاشقي و شبهاي زايندهرود به محاق رفتند و نونوگلدون با تأخير روي پرده رفت و از زمان توليد محصولات بيرون از مرز هم که ديگر محسن مخملباف رسماً يکي از فيلمسازان غيرخودي شده بود. نيازي هست راجع به جنسيت و فلسفه و فرياد مورچهها صحبت کنيم؟
۳. نرگس (رخشان بنياعتماد)
قبل از بنياعتماد، پوران درخشنده بهعنوان يک فيلمساز زن وارد ميدان شده بود اما نرگس از اولين فيلمهاي زنانهي سينماي ايران است و اين ديدگاه زنانه، به صرف تازهبودن هم ميتوانست مشکلآفرين باشد، چه برسد به تم داستاني که درون نرگس جاري بود.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: الان اسمش را ميگذارند سياهنمايي، اما نرگس تصوير دقيقي از اجتماع پيرامون و آدمهايي بود که پيش از آن جايي در سينما نداشتند. آدمهاي فيلم بنياعتماد چنان عريان بودند و مناسبات رسمي را زير پا ميگذاشتند که کسي باور نميکرد فيلم روي پرده برود.
چرا توقيف نشد: اين همان سالي بود که مسافران بهرام بيضايي هم بهنمايش درآمد. قرار بود فضا بازتر باشد و کسي بيخود و بيجهت دنبال نماد و نشانه و استعاره نگردد. به نرگس بهچشم يک قصهي اجتماعي نگاه شد و پز داشتن يک فيلمساز زن توانا هم البته مطرح بود. به همين راحتي.
از همين کارگردان: نرگس کمترين حجم عبور بنياعتماد از خط قرمزها را دارد. اگر هم در اين سياهه جا گرفته دليل سادهاش «اولين»بودن است. او بعدتر در فضايي بازتر بانوي ارديبهشت و زير پوست شهر را ساخت و جلوتر که آمد گيلانه و خونبازي را. هرکدام اينها هم ميتوانستند توقيف شوند. بايد قبول کرد بنياعتماد کمي هم خوششانس است.
4. پناهنده (رسول ملاقليپور)
سفر فيلمسازان سينماي جنگ به شهر چندان بدون تنش نبود. در همان روزهايي که ابراهيم حاتميکيا از وصل نيکان به از کرخه تا راين رسيد، ملاقليپور هم پناهنده را ساخت. حرف يکي بود. جايي ميرسد که همه ميبرند. بايد امکان بازگشت وجود داشته باشد.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: تصويرکردن اعضاي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) در يک فيلم سينمايي. فراتر از آن اينکه آدمهاي قصهي ملاقليپور، دلشان براي ايران تنگ شده بود و ميخواستند برگردند. هنوز خيلي از عمليات مرصاد نگذشته بود و بخشش منافقين کار چندان آساني نبود.
چرا توقيف نشد: شايد خود ملاقليپور. شايد هم کاراکتر هيولاوار زاپاتا با بازي احمد نجفي که آنور مرسوم منافقين را بهعنوان يک ماشين بدون احساس نشان ميداد. ملاقليپور البته جانب احتياط را هم با کاراکتري که نقشش را عبدالرضا اکبري بازي ميکرد رعايت کرده بود اما مميزي است ديگر. ممکن است يقهي هرکسي را بگيرد.
از همين کارگردان: تقريباً همهي کارنامهي فيلمساز تا پيش از درگذشتش. در هيوا و مزرعهي پدري خوديکشي و مناسبات غيرعارفانهي درون سنگر را تصوير کرد، در کمکم کن و نسل سوخته وحشيترين چهرهاي را که ميشد از تهران نمايش داد و در قارچ سمي زدوبندهايي را که ميتواند يک فرمانده قديمي را به تيمارستان بکشاند. ملاقليپور متخصص حرکت روي خط قرمز بود.
۵. ليلي با من است (کمال تبريزي)
يک کمدي جنگي؟ بيشتر به يک شوخي شبيه بود. قصهي آدمي که نميخواهد به جنگ برود، درحاليکه همهي تصاوير پيشين ميگفت ترديدي ميان آدمها در دفاع از خاک وجود ندارد، شبيه يک مهر توقيف بهنظر ميرسيد.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: ترس از جنگ و مرگ. اين مهمترين چيزي بود که فيلم کمال تبريزي دربارهاش بحث ميکرد. کاراکتر قصهي تبريزي آدمي بود شبيه خيل آدمهايي که در سالهاي جنگ نميخواستند به جبهه بروند و اين چيزي نبود که تا آن تاريخ کسي قصد طرح رسمياش را داشته باشد.
چرا توقيف نشد: تبريزي بلد است از کنار خط قرمزها بگذرد و حتي پايش را روي خط هم نگذارد. در واقع موضوع بهگونهاي طرح ميشود که ميشود اطمينان داشت ته داستان همهچيز ختم به خير خواهد شد. توقيفشدن يا نشدن به اين برميگردد که حجم شوخيهاي پيش از تحول چقدر باشد. ليلي با من است چون اولين فيلم اين ماجرا بود، کمجنجالتر از ديگر فيلمهاي تبريزي نمايش داده شد.
از همين کارگردان: قطعاً مارمولک بيشتر از همهي ساختههاي ديگر تبريزي جنجال به پا کرد و سرانجام بعد از بيست روز نمايش عمومي توقيف شد. فرمول تبريزي هماني بود که بالاتر گفتم. فيلم تازهاش پاداش هم که فعلاً توقيف است بايد چيزي در همين مايهها باشد. احتمالاً دُز شوخيهاي وسط بالا بوده است.
۶. آژانس شيشهاي (ابراهيم حاتميکيا)
خيلي زود بهعنوان بهترين و مهمترين فيلم سياسي تاريخ سينماي ايران تثبيت شد. از معدود نمونههاي سينمايي که هم تأييد ارزشيها را داشت و هم مورد وثوق چهرههاي جريان متفاوت بود. از آخرين دفعاتي که حاتميکيا نشان داد بلد است با مميزي کنار بيايد.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: داستان گروگانگيري بهخوديخود مسئلهساز هست. حالا درنظر بگيريد که ماجرا بين يک فرمانده قديمي و يک مأمور امنيتي پيش برود و گروگان هم مردم عادي در يک آژانس مسافرتي باشند. فيلمنامه را که ميخواندي، ميگفتي توقيف فيلم صددرصد است.
چرا توقيف نشد: يکي از ويژگيهاي اصلي دنياي حاتميکيا تا قبل از اين فيلمهاي متأخر، آدمهاي خاکستري دنيايش بودند. اينکه در فيلمهاي او بدمن وجود نداشت. همين هم راه نجاتش از دست مميزي بود.
در آژانس شيشهاي همذاتپنداري با حاجکاظم است اما همه حرف ميزنند و کسي که طرف سلحشور هم باشد ميتواند با رضايت فيلم را نگاه کند. براي همين آژانس شيشهاي توقيف نشد.
از همين کارگردان: خوششانسي تا يکجايي کار ميکند. اگر روزگاري حاتميکيا با از کرخه تا راين و برج مينو و خاکستر سبز ميتوانست روي خط قرمز حرکت کند، بعدتر موج مرده و به رنگ ارغوان به دردسرهاي حسابي برخوردند و رودررويي با مميزها يکي از ويژگيهاي دنياي حاتميکيا شد و در مقابل، او هم تصميم گرفت دعوت بسازد.
۷. مرد عوضي (محمدرضا هنرمند)
کمدي هنرمند از آن کارهايي بود که خيليها آن را ديدند قبل از آنکه توقيف شود. شايعهي توقيف فيلم که نمايشش در ماه رمضان (که آن زمان از بدترين فصلهاي اکران شمرده ميشد) شروع شده بود هر روز گسترش پيدا کرد و هر روز فقط بر فروش فيلم افزوده شد و خبري از توقيف نبود.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: کمدي بزنبکوب محمدرضا هنرمند پر از شوخيهاي جنسي تجربهنشده در سينماي ايران بود. از آن جنس شوخيهاي کمديهاي معروف دههي 70 و 80 سينماي آمريکا که پس از انقلاب کسي جرئت نزديکشدن به مرزهاي آن را پيدا نکرده بود.
چرا توقيف نشد: پشت فيلم حوزهي هنري بود و دوران، پس از رخدادهاي سياسي نيمهي دههي 70، اين گروه ماجراهاي آدمبرفي را پشت سر گذاشته بودند و ديگر قرار نبود تا مدتي فيلمي از مجموعهي حوزهي هنري توقيف شود. ضمن اينکه بحث روز جامعهي مدني و چندصدايي و چيزهايي از اين دست بود و مرد عوضي در بهترين شرايط ممکن آمد و رفت.
از همين کارگردان: در همان حالوهوايي که صحبتش شد، محمدرضا هنرمند يک فيلم ديگر هم ساخت که در هر شرايط ديگري قطعاً توقيف ميشد. موميايي ۳ هم مثل مرد عوضي در شرايطي روي پرده رفت که کسي به واژهي توقيف فکر نميکرد و هنرمند از تيغ مميزان جان سالم به در برد.
۸. نيمهي پنهان (تهمينه ميلاني)
دورهي دوم فيلمسازي تهمينه ميلاني که از دو زن آغاز شده بود، با نيمهي پنهان ادامه پيدا کرد و خطهاي محوي که در دو زن ديده ميشد، در اينجا بدل به هاشورهايي پررنگ شد. تندوتيزترين فيلم ميلاني، در بهترين زمان ممکن از تيغ سانسور گريخت، هرچند خودش را تا دادگاه کشاند.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: فيلم دربارهي فعاليت گروهکهاي سياسي بعد از پيروزي انقلاب تا زمان انقلاب فرهنگي و شروع جنگ است. نگاه فيلمساز هم به فرشتهي فيلمش کاملاً همدلانه و از موضع دلسوزي است. همهي اينها کنار هم يعني عبور از مجموعهاي از خط قرمزهايي که کسي در تمام آن بيست سال جرئت نزديکشدن به آنها را نداشت.
چرا توقيف نشد: نيمهي پنهان هم محصول همان دوراني است که سينماگران شخصيترين فيلمهاي خود را ميساختند. داستانهايي که هيچ زمان ديگري امکان ساخت پيدا نميکرد. جاي تعجب نيست که چند فيلم اصلي اين فهرست توليدات نيمهي دوم دههي 70 هستند. نيمهي پنهان در هر زمان ديگري توقيف ميشد.
از همين کارگردان: خود دو زن هم پس از سالها بايگاني در شرايط تازه ساخته شد و در شرايط ديگر توقيفش حتمي بود. بعد از ماجراهاي نيمهي پنهان ديگر سروکار ميلاني چندان به مميزها نيفتاد و ترجيح داد فيلمهاي شبهفمينيستي تندوتيز بسازد که کسي کاري به کارش نداشته باشد. توقيف کوتاهمدت تسويهحساب هم بيشتر دلايل منکراتي داشت تا عقيدتي.
۹. اعتراض (مسعود کيميايي)
مثل مهرجويي، کيميايي هم هيچوقت رابطهي خوبي با سانسورچيها نداشته است. چه پيش از انقلاب و چه پس از انقلاب فيلمهايي ساخته که اصولاً با قيچيبهدستان سروکار پيدا ميکرده و همين سبب شده گاهي که حوصله ندارد، طوري فيلم بسازد که يعني بلد است بيآزار هم باشد، اما اوقاتي که سرحال است دلش نميآيد به کسي يا جايي نيش نزند.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: بيشک تندترين و صريحترين تصوير از وقايع سياسي اجتماعي پس از دوم خرداد ۷۶ را ميشود در اعتراض پيدا کرد. حالا که فيلم را نگاه کنيد، از اين حجم شعار و صحبت از جامعهي مدني و پيشبيني آينده شوکه ميشويد. نامهايي در فيلم برده ميشود که حالا هرکدام خودشان خط قرمز هستند و تصويري از يک دوران ساخته ميشود که در هيچکدام از فيلمهاي همدوره هم کسي جرئت تصويرش را ندارد.
چرا توقيف نشد: ساده بود. در روزهاي تندروي، خيليها فيلم کيميايي را متهم به محافظهکاري هم کردند. چه دليلي داشت که اعتراض توقيف شود؟
از همين کارگردان: از خاک و بلوچ تا گوزنها در پيش از انقلاب تا فيلم خط قرمز (که بهلحاظ مضموني خيلي شبيه اعتراض است) در سالهاي آغازين پس از انقلاب و بعد، سرب و دندان مار و گروهبان و رد پاي گرگ، کيميايي هميشه با مميزها مشکل داشته است. سلطان هم قلعوقمع شد و تا همين محاکمه در خيابان زمزمهي حذف سکانس آخرش شنيده ميشد. کيميايي وقتي که ميخواهد فيلم خودش را بسازد خط قرمز نميشناسد.
۱۰. شوکران (بهروز افخمي)
فيلم باليني گروهي از منتقدان نسل تازه، زمان خودش سروصداي زيادي کرد. ميگويند کاملترين فيلم افخمي و بهترين قصهاي که در سينما تعريف کرده است. آنقدر خوب و کامل که خودش بعد از آن ديگر دلش نيامد فيلم قصهگو بسازد.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: در شرايطي که نگاه رسمي ازدواج موقت را بهعنوان يک راهکار پيشنهاد ميکرد، افخمي دقيقاً فيلمي عليه ازدواج موقت ساخت. دربارهي «زن»، که قرباني اصلي چنين پيشنهادي بود. فيلم خط قرمزهاي رابطه را هم در سينماي ايران جابهجا کرد و تقدس بنيان خانواده را که به هرشکل بايد حفظ شود زير سؤال برد. اينها براي سينما در مقياس ايرانياش تابوهاي کوچکي نيست.
چرا توقيف نشد: از يکسو حوزهي هنري براي خودش قدرتي در توليد و پخش به حساب ميآمد و از سوي ديگر بهروز افخمي با مناسباتي که در سياست براي خودش داشت مهرهاي نبود که کسي بخواهد پا روي دمش بگذارد. شوکران هم اگر در دورهي ديگري به نمايش درميآمد ميتوانست به مشکل بربخورد.
از همين کارگردان: عروس در آخرين سال دههي 60 شرايطي مشابه شوکران در پايان دههي 70 داشت. خط قرمزهايي که عروس هم در زمان خودش رد کرد دستکمي از آنچه که افخمي در شوکران انجام داد نداشت؛ و البته عروس هم ميتوانست توقيف شود که به پشتوانهي دفاع آدمهايي که کمي جلوتر از زمان خود را ميديدند به محاق نرفت.
۱۱. من ترانه ۱۵ سال دارم (رسول صدرعاملي)
درحاليکه هيچکس فکر نميکرد پس از دختري با کفشهاي کتاني صدرعاملي بتواند فيلمي بسازد که تابوهاي بيشتري نسبت به آن فيلم را بشکند دومين بخش از سهگانهي دخترانهي رسول صدرعاملي دقيقاً همين کار را کرد. فيلمي که از اثر قبلي بهتر و حرفهايتر هم پرداخت شده بود.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: اگر دختري با کفشهاي کتاني دربارهي دختر نوجواني بود که او را با دوستپسرش ميگرفتند و او از خانه فرار ميکرد، ترانهي پانزدهساله دختر نوجواني بود که از پسري همسنوسال خودش باردار ميشد و ميخواست بچهي خودش را نگه دارد. چيزي شبيه جونو که دو سال قبل در آمريکا کلي سروصدا کرد.
قصه هنوز هم تندوتيز است و ميتواند به توقيف يک فيلم بينجامد.
چرا توقيف نشد: صدرعاملي هوشمندانه قصهي فيلم را به سمت داستان استقامت يک دختر براي پاکماندن پيش ميبرد و همين رمز ماندگاري فيلم و البته گريزش از تيغ سانسور است. فيلمساز آنقدر انساني به قصهاش نگاه ميکند که هيچکس نميتواند از پس فيلم منظور سوئي پيدا کرده يا کارگردان را متهم به سوءاستفاده از قصهاش کند.
از همين کارگردان: هر سه بخش سهگانهي دخترانه رسول صدرعاملي اين قابليت را داشتند که گرفتار سانسور شوند، اما او هوشمندانه از اين دام گريخت و فيلمها را طوري ساخت که کسي را آزار ندهد. قبل از سهگانه، صدرعاملي کاري با مميزي نداشت و پس از آن هم، فيلمهاي مشهدياش را ساخت. ميماند زندگي با چشمان بسته که بايد ديد چقدر سروکارش به قيچي مميزان ميافتد.
۱۲. اخراجيها (مسعود دهنمکي)
يک دهه پس از ليلي با من است، وقت آن رسيد که چهرههاي مدعي ارزشهاي دوران دفاع هم وارد ماجراي شوخي با جنگ شوند. انگار ديگر وقتش شده بود و وقتي ماجرا به دست خود آنها که زماني مميزهاي بدون پست بودند ميافتد، سقف شوخي خيلي بالاتر از آن چيزي ميرود که ميشود در ذهن تصور کرد.
خط قرمزهايي که از آن گذشت: اخراجيها مجموعهاي از شوخيها و لطايفي است که دهان به دهان و بعدها به شکل اساماسي ميان مردم بهعنوان شوخي با جنگ نقل ميشد.
همهي اين شوخيها در قالب يک داستان ترکيب شد و روي پرده رفت. تازه وقتي حجم شوخيها کم انگاشته شد، نوبت به لاتها و لمپنها هم رسيد که از ميان فيلمفارسيها سر برآورند و وسط اخراجيها جا بگيرند. در قسمت دوم کار از اينها هم گذشت و پاي «اي ايران» و چيزهايي ديگر هم وسط آمد. هيچ فيلمي در تمام اين سالها خط قرمزها را اينگونه آگاهانه و به شکل تماموکمال زير پا نگذاشته است.
چرا توقيف نشد: مسعود دهنمکي.
از همين کارگردان: دهنمکي در کل همين دو فيلم را ساخته. يک سريال هم براي تلويزيون ساخت که با بوقهايش روي جملههاي ممنوعه معروف شد. هر فيلم ديگري هم بسازد قطعاً بخشي از همين سياهه خواهد بود چون فيلمسازش در يک حاشيهي امنيت هرچه را که دوست دارد و مايل است ميسازد و ميداند که قيچي هيچ مميزي هم به کار او نزديک نخواهد شد.
|