امام ما، امام او

وقتی میگفت «مفاهیمی چون خدا و شیطان تنها در هنر و ادبیات برای ما قابل پذیرش است همانقدر که سیمرغ و همانقدر که آشیل یا دیونیزوس و آپولون»[۱] واقعا داشت اعتقادش را بدون پرده توضیح میداد. امامش هم، البته، ۱۵ سال پیش به بیان دیگری همین را اعتقاد را توضیح داده بود: «همان طور که قبلا گفتم خدا، شیطان کلماتی هستند که مردم برای توضیح خوب و بد از آنها استفاده می کنند.»[۲]

   

اما آنچه او جرأت نداشت بگوید را امامش پنهان نکرد: «شیطان پرستی مردم را قادر می سازد تا میل طبیعی خود را بدون هیچ نتیجه ای بیان کنند.»[۳] امامش اینچنین شفاف بیان میکند که از میان این دو مفهوم ذهنی (!) به کدامیک بیشتر علاقه مند است؛ شیطان! چراکه همه آزادیها را بدون هیچ شائبه و نتیجه ای به او عرضه می کند و حتی از ملاحضات غریزی بشر هم چشم میپوشد. کدام مفهوم این آزادی را میدهد که بدون هیچ منعی خون کودک را بنوشند و از ادرار خود شراب تعمیم بسازند[۴]؟!

 

امامش ۱۵ سال پیش میگفت: «من انجیل را نادیده نمی گیرم من آن را دوباره بازنویسی می کنم»[۵] و او هم این جمله را سیزده بدر امسال (!) برای مخاطبینش بومی سازی کرد: «قرآن و بیبل [انجیل] برای من از جهت متن شناسی‌ زیبا هستند پس آنچه که زیباست تنها میتواند طبیعی باشد و ربطی‌ به ماورا ندارد. پس قاعده این است: ما نیز میتوانیم اینگونه بیافرینیم»[۶]. آری سنت تبلیغ این است؛ مبلّغ باید کلامش را با توجه به مخاطب بومی سازی کند! نحن معاشر الانبیا امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم![۷]


او به تبع امام خود در پی آزادی بدون مرزی است که او را تا انتهای کوچه پوچی و قبر خاموشش هدایت کند. تا آنجا که هنگام سوختن جسدش (به سنت پیامبر این گروه[۸]) به خود بگوید: «من در تمام عمر پوچم آزادترین بودم! آنقدر که در تمام مناسک عشای شیطانی موفق به نوشیدن ادرار خودم شده ام!»

 

دروغ میگوید آنکه خود را در این دنیا بدون امام میداند. هر که این ادعا را دارد بیاید تا امامش را به او نشان دهیم. «شاهین نجفی» ماموم حضرت پلید «مرلین منسون» از سلسله خاتم پیامبران شیطانی جناب «آنتون زندر لاوی»! نام دین البته شیطان پرستی نیست؛ شیطان رجیم بیچاره حتا در نگاه این جماعت هم قابل پرستش نیست؛ نام دین این جماعت «اومانیسم» با قبول همه لوازم آن است. یعنی جاده اومانیسم را تا انتها رفتن!

      

آنهایی که اومانیسم را اسلامیزاسیون میکنند، این روزها دیگر نمیتوانند با تعارف و تکلّف از آخر جاده ای که با هزار لاپوشی شروع کرده اند، طفره بروند. حالا دیگر از پشت ریش آن کادر شده شان چهره مرلین منسون و آنتون لاوی و حضرت شیطان رجیم، بدجور بیرون زده. امروز ژست منورالفکری هم دیگر از پس ماله کشی گندی که زده اند برنمی آید!

 

خود پسندی، خود پرستی، خود محوری، خود ، خود، خود، … اینها خدای خود را یافته اند. در همین نزدیکی و در بین دو پهلویشان: خودشان!
 

خودشان را یافته اند ولی خودشان را نشناخته اند! همین است که از سر غرور به بزرگترهایشان توهین می کنند: «دیگر اهمیتی ندارد که عده‌ای کودک و شاید بدخواه بخواهند به ما برچسب پرستیدن کسی‌ را بزنند. شیطان و خدا بیشتر قابل ترحّم هستند تا پرستش.»[۹]


اصولا سرزمین مقدسشان (= غرب) آنقدر عمر ندارد که «معنا» در آنجا به سطحی بالاتر از پیدا کردن خود برسد. همین قدر که توانسته اند از پس سوفیسم برآیند و خود را به زور گزاره «شک میکنم پس هستم»[۱۰] اثبات کنند باید به آنها کارت صد آفرین داد؛ اگرچه باز هم به علت اینکه اولین چیزی که اثبات کرده اند را شتابزده خدا دانسته اند باید در شعور صفر بگیرند!

 

زمانی که در خاور میانه، دین از فرط تطور به شریعت رسیده بود، تمدن آنها در جزیره کرت با پرستش آلت تناسلی داشت از رحم زمانه زاییده میشد. آن کسی که دین داران را کودک میخواند و خدای آنها را قابل ترحم هنوز خیلی زود است که این حرفها را مزه کند! اوج فعالیت علمی او و خدایانش، فعلا، محاسبه سود حاصل از استعمار مستضعفان تاریخ و بررسی شیوه های استعمار نوین باشد؛ تا بعد!

 

امام ما اما حرفش از جنس دیگر است. امام ما میگوید: راکِبُ الحَرُونِ أسیرُ نَفسِهِ![۱۱] یعنی: کسی که بر اسب سر کش «خود» سوار شده و گمان میکند آزاد است، بیچاره به شدت اسیر «خود» است! آزادی اومانیستی در اندیشه امامِ نقیِ ما نهایت اسارت است و امثال شاهین و مرلین و آنتون هنوز از لحاظ تاریخی با فهم این مطلب بیش از سه هزار سال فاصله دارند! سه هزار سالی که دین ساختگی شان از دین مردم خاور میانه کوچکتر است.

 

کافی بود یک کلمه از امام ما می شنید: «کسی که خود را شناخت خدای خود را شناخته است»[۱۲] تا «خود» بدیهی را «خدا» نداند و «خدای حقیقی» را قابل ترحم! البته شنیدن توقع زیادی است: صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایرجعون؛ کرند، لالند، کورند، پس آنها برنمیگردند. (بقره، ۱۸) آن چیزی که بین دو پهلو است در نظر امام ما بزرگترین دشمن است نه مطاع ترین خدا! : «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ دشمن ترین دشمنانت خودت هستی، خودت که میان دو پهلویت جای داری!»[۱۳]

 

آنقدر از یافتن خود، پس از گم کردنی طولانی، سرمست شده اند که خود را خدای خود میدانند. چقدر با اندیشه امام ما فاصله دارند که از وقتی خود را یافت، خود را شناخت و در پی این شناخت عمیق، خود را در برابر حقیقت حضرت حق ندید و در او فنا شد؛ بله! البته هر که در او فنا شود، سرانجام به ربوبیت خواهد رسید؛ «العبودیه جوهره کنهها الربوبیه؛ بندگی گوهری است که کنه آن پروردگاری است»[۱۴]!

 

توهین این جماعت به امام ما حکایت فحشِ خفاش به آفتاب است. البته اینجا فحشها را باد نمیبرد و هرکس خربزه میخورد پای لرزش هم می نشیند. حکم الهی اجرا خواهد شد و احتمالا اربابان این ولگرد بیچاره دیگر حوصله یک عمر دزد و پلیس بازی را چناچه در قضیه رُشدی چشیدند نخواهند داشت.

 

آنچه از این قضیه برای ما باقی می ماند: اول: رسوایی جماعت بی بی سی پرست بی سرپرست است که یک بار دیگر حنای دین فروشی و شال سبز و سید بازی شان به زردی زد. دوما: اعتلا و جلوه و تلألو دوباره نام امام دهم در مجلس و محفل اهل ولاء است کما اینکه این روزها نام مبارکش بیشتر بر صفحه های دل همه ما جاری است؛ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! سوم: عبرتی برای بعضی مدیران و برنامه سازان که حرمت امام زاده را متولی باید حفظ کند. تو که از سر بی توجهی با اسم امامت شوخی کنی دشمنت با اسم امام چنین بازی زشتی خواهد کرد.

 

پی نوشت ها:

[۱]. شاهین نجفی، بیانیه آهنگ شر اعظم ، ۱۳/۱/۹۱
[۲]. مرلین منسون ، مصاحبه با مجله آلترناتیو ، اکتبر ۱۹۹۷
[۳]. همان
[۴]. اشاره به مراسم غسل تعمیم شیطانی که در آن برای ورود به مسلک شیطان پرستی باید از ادرار خود بنوشند!
[۵]. مرلین منسون، همان
[۶]. شاهین نجفی، همان
[۷]. حدیث نبوی، الحیاه، ج ۱، ص ۱۴۶، ما گروه پیامبران امر شده ایم با مردم به اندازه عقل آنان سخن بگوییم.
[۸]. اشاره به مراسم تدفین آنتون زندر لاوی که در مراسم تدفین جسدش سوزانده شد.
[۹]. شاهین نجفی، همان
[۱۰]. اشاره به «اصل کوژیتو» که توسط «رنه دکارت» بیان شد و مبنای معرفت شناسی او است.
[۱۱]. مسند الامام الهادى، ص ۳۰۴
[۱۲]. اشاره به حدیث علوی: من عرف نفسه فقد عرف ربه ، غررالحکم،ص۵۸۸، ح ۳۰۱
[۱۳]. بحار، ج ۶۷، ص۳۶
[۱۴]. امام صادق علیه السلام ، مصباح الشریعة، باب ۱۰۰

منبع: رصد