از موج بیداری تا خیزش انقلابی
سرویس سیاسی مفیدنیوز :: بیشتر از یک سال است که موج بیداری اسلامی آغاز گردیده است. همانطور که در ابتدای امر پیش بینی می شد این موج تا رسیدن به اهداف خود زمانی کوتاه و فوری در پیش ندارد. لازم است این بیداری با طی استواری و بلوغ به اهداف خود برسد. چنانچه سرعت و شتاب در موج بیداری به همان سرعت که می تواند به اهداف اولیه نزدیک شود، به همان سرعت فرو مینشیند و از اهداف اصلی بازمیماند.// وحید خاوئی
تاریخ: ۵ خرداد ۱۳۹۱
بیشتر از یک سال است که موج بیداری اسلامی آغاز گردیده است. همانطور که در ابتدای امر پیش بینی می شد این موج تا رسیدن به اهداف خود زمانی کوتاه و فوری در پیش ندارد. لازم است این بیداری با طی استواری و بلوغ به اهداف خود برسد. چنانچه سرعت و شتاب در موج بیداری به همان سرعت که می تواند به اهداف اولیه نزدیک شود، به همان سرعت فرو مینشیند و از اهداف اصلی بازمیماند.
البته بحمد الله و از آنجا که (عدو شود سبب خیر) در این باره، ورود کشورهای غربی و بویژه دخالتهای آمریکا باعث گردید، بالندگی و حرکت صحیح در قیامهای بیداری گسترده تر شود. در ابتدا شتاب تحولات در کشوری مانند تونس ناپایداریها و نگرانیهایی بوجود آورد. فرار و سقوط دیکتاتوری آشکار و وابسته به غرب باعث شد سیر تکوینی لازم در انقلاب مردمی شکل نگرفته و پس از ایجاد یک هیجان عمومی، به همان سرعت کشور به سوی مسیرهای مبهم و تاریک و وابستگی پنهان وارد شود. در صورتیکه با اعمال دخالتهای طرفهای وابسته به غرب (اعم از امریکا، اروپا، ترکیه و اعراب) در کشوری مانند بحرین، با آنکه دیکتاتوری به ظاهر پابرجاست، ولی تصور بازگشت به شرایط قبل از بیداری به کلی پاک شده و آیندهای روشنتر رخ نمایی میکند. در مصر، سوریه و یمن نیز همین واقعیت جریان دارد و طرفهای مداخله گر غربی-عربی مسیر انقلابها و خیزشها را از خود و توقعاتشان دور کردهاند. حتی دخالت در سوریه ولو اینکه حکومت اسد تغییر کند و گروههای دیگر جایگزین آن شود، گروه مطلوب غرب بر سر کار نخواهد آمد، یا آنچنانکه امروز غرب به دنبال سقوط بشار و راه اندازی جنگ در سوریه است، این جنگ نفعی برای رژیم صهیونیستی نداشته، سرعت تحولات ضد اسراییلی در منطقه را تندتر میسازد.
با مقدمه کوتاه بالا، باید این واقعیت را پذیرفت که موج بیداری اسلامی، برای تحقق اهداف خود، نیازمند پایداری و تبدیل موج بیداری به خیزش انقلابی است. در حال حاضر تلاش زیادی از سوی غرب صورت میگیرد تا تغییرات در حاکمیتهای منطقه حوزه بیداری به اصلاحات سیاسی تبدیل شود. بدون شک، یک حکومت اصلاح شده، همان اهداف حکومت قبلی را دارد و نمیتوان از آن انتظار تغییرات لازم را در صحنه داخلی و بین المللی داشت. کنترل حوادث تونس و تغییر فاز موج بیداری به اصلاحات سیاسی، با دقت در آرایش سیاسی جدید ترسیم شده در آن کشور، مؤید همین مطلب است.
ضروری است برای رسیدن به اهداف واقعی نهفته در خواست مردم برای تغییرات، مدیریت خیزشهای حوزه بیداری به سمت و سوی انقلاب و تغییر سوق پیدا کند. ضرورت این تغییر فاز از آنجا ناشی شده که مردم منطقه حوزه بیداری، با در نظر گرفتن اهداف کلی یعنی، مبارزه با دیکتاتوری، استکبارستیزی بین المللی، استقلالخواهی، رد سازش با رژیم صهیونیستی، و پر رنگ کردن خواسته های اسلامی در این مسیر پر فراز و نشیب قدم نهاده اند. و گرنه، ایجاد اصلاحات غیر بنیادین و صرفا اصلاح چند روش و رویه از مسیرهای دیگر و با تحمل زحمات کمتر، قابل دسترسی بود.
حال برای مبدل ساختن فرهنگ بیداری و اصلاح به فرهنگ تغییر و انقلاب، باید منتظر پدیدار شدن چند اتفاق و تغییر رویکرد بود. اصلی ترین این تغییر را باید در تغییر "گفتمان اعتراض"، به "گفتمان مطالبه" جستجو کرد. آنچه تا به امروز بیشتر بروز و ظهور یافته، اعتراض تودههای مردمی پراکندهای بوده که حول یک محور مشترک و عمدتا حول اعتراض به دیکتاتوری، شکل گرفته است. باید در نظر داشت، گفتمان اعتراض به همان مقدار که موجب همگرایی و یکپارچگی برابر حکومتهای فاسد و طاغوتی میشود، در دوره پس از دیکتاتوری با توجه به آنکه فاقد اهداف مبقیه (پایدار) بوده، موجب واگرایی و از هم گسیختگی می گردد. این آفت چارهای ندارد جز آنکه گروههای معترض بدانند نباید فقط به بدیها و ضعفها اعتراض کنند، بلکه باید به وجود نداشتن و فراهم نبودن شرایط مطلوب و مدینه فاضله مورد نظر اسلام اعتراض کنند. در حقیقت باید مسیر اعتراضها در منطقه را از سوی اعتراض به دیکتاتوری، به سوی اعتراض به ممانعت و خودداری از برپایی حکومت اسلامی سوق داد. دقیقا همان مسیری که در بحرین شکل گرفته است. با آنکه به ظاهر این بیداری در رسیدن به اهداف خود ناکامتر از سایر انقلابهای عربی بوده، اما در شکل دادن به خواست اصلی خود و استواری در آن مسیر، موفقتر از سایر حرکتهای بیداری اسلامی است.
مطالبه حکومت اسلامی، البته با توجه به شرایط روز و وقایعی که در طولهای سالیان متمادی و دوره اخیر بر این کشورها و ملتها رفته است، نیازمند چند مقدمه است:
1- بازتولید فرهنگ مقاومت و جهاد،
یکی از عواملی که در جوامع اسلامی و بویژه در دوره اخیر، سد راه پیشرفت مادی و معنوی و استیلای استکبار و حکومتهای طاغوت بر جوامع شده، کمرنگ شدن یا گنگ شدن مفاهیمی مانند مقاومت، جهاد و شهادت است. متوقف کردن جهاد به دوره صدر اسلام، تصویر مخدوش و مبهم به جا مانده از کشورگشایی سلاطین مسلمان، عملکرد ضعیف حاکمان برابر دست اندازان به ممالک اسلامی در سدههای معاصر، انحصار مفهوم جهاد به جهاد مسلحانه و غفلت از مقابله با توطئه گریها، شانتاژ گسترده در اطلاق جهاد به حرکتهای زشت و انحرافی ساخته و پرداخته آل سعود و امریکا، و سایر موارد از این دست، باعث گردیده مفهوم متعالی جهاد و مقاومت در محاق رفته و سازش و سرسپردگی جای آن را بگیرد. گرچه امروز مسئله جهاد در مبارزه با دیکتاتورها، البته با تعابیر بسیار سطح پایین، کمی به میدان بیاید، اما عدم شناخت از مفهوم مقاومت و جهاد و مدیریت اعتراضات مردمی باعث خواهد شد، روحیه اعتراضی مردم اثر بومرنگی بر جای گذاشته و آفت جان دوره پس از دیکتاتوری گردد. لذا باید مفهوم و فرهنگ جهاد و مقاومت، همانطور که در قرآن بیان شده، یعنی پایداری در دفاع از کیان مادی و معنوی، مقابله با پدیدآورندگان فقر و عقب ماندگی، دستیابی به عزت و شرافت و کسب استقلال برای برپایی حیات طیبه، در میان افواه مردم و تودهها تبلیغ و ترویج گردد.
2- توده گرایی در مقابل نخبه گرایی،
دیگر تهدید بر سر راه موج بیداری، تکبه بر نخبگان و فراموش کردن توده ها است. امروز بیشتر از پیش توده ها تعیین کننده اند. قشر متوسط و پایین جامعه در دنیای کنونی نقشهای بیشتری را عهده دار شده است. ارتباطات و گسترش تکنولوژی، این نقش پذیری و جریان سازی را از اقشار نخبه به سوی اقشار دیگر برده است. توجه به توده سازی، قدرت بسیج اجتماعی در دراز مدت، و ایجاد ساختارهایی که حضور توده ها در حرکتهای انقلابی را تضمین نماید، در جوامع تازه بیادار شده و با ملاحظه شرایط اجتماعی خاص آن باید در نظر گرفته شود.
3- معاصر سازی چارچوبهای حکومت اسلامی،
برای ترسیم آنچه توده ها میخواهند، باید تصویر روشنی ارائه داد. آنچه امروز از بیشترین اقبال میان جوامع برخوردار است، تاسیس حکومت اسلامی است. گرچه عنوان میشود که مردم حکومتی میخواهند که بر اساس شرع و قانون الهی حرکت کند، اما این خواسته باید تدقیق شود. مردم باید به حکومت اسلامی و لوازم و ساختار و محتوای آن اشراف پیدا کنند. صرف تصدی حکومت از سوی مسلمانان راهگشا نیست و بلکه میتواند نسخه معیوب و ناکارآمدی باشد که مردم را پس از مدتی از این خواسته گریزان نماید. بدیهی است که دولتها به شکل غربی و رایج آن، مسلمان ترین افراد را نیز استحاله میکند، پس حتمی است که الگو، محتوا و ساختار حاکمیت اسلامی بیشتر از آنکه امروز به صورت گذرا مطرح میشود و قالب اصلاح شده ای از دموکراسی غربی از خود نشان می دهد، باید باز تعریف و بازیابی شود.
مفیدنیوز - وحید خاوئی
|